«که چی؟ این همه آدم آمده اینجا گزارش گرفته، عکس گرفته. عکس و فیلم ما دیگه همه جای دنیا پخش شده، پس چرا ما بازهم بلاتکلیفیم؟»، «از کجا اومدی؟ از کدوم روزنامه؟ چی میخوای بنویسی؟ قبلیها که نوشتن، چی شد؟ ما که هنوز آواره ایم. نه جای خوابیدن داریم، نه وسیله هامون معلوم است کجاست».
مواجهه اولیه بیشترشان این است که تا متوجه میشوند خبرنگاری آمده است سراغشان، اول راضی به حرف زدن نیستند، بعد آن قدر میگویند که گاه به توهین یا ناسزا به این و آن ختم میشود. بیشترین احساس، ناامیدی است که از خستگی بیست وچندروز گذشته شان میآید. دیوار خانه هایشان بر اثر سیل نم کشیده و هنوز خشک نشده است که تعمیرش کنند و اسباب باقی مانده خانه را بچینند.
خودروها هنوز خراب است و مردان بیکارند و بدتر از همه، دو خانواده داغدار که هم عزیز از دست داده اند و هم وضعیتشان نابسامان است. این دومین بازدید سرزده ما از اهالی خیابان سپاه ۶۹ است؛ همانها که سیل ۲۶ اردیبهشت به خانه هایشان زد و غافلگیرشان کرد.
یک روز پس از حضور ما، اهالی با تماس فرمانداری در روز دیدار مردمی، به سراغ فرماندار رفتند تا گلایه هایشان را بار دیگر بگویند و پاسخ بشوند.
دو خانهای که فوتی داشته، همان شکلی است که بود؛ گل آلود و متروک. پدر و مادر بنیامین و مشکات در یک خانه سکونت داده شده اند و حاج آقای وارسته که همسرش را در سیل از دست داده است، در خانه دیگری.
مادر بچهها با تنها لباس و اسباب بازی بچه هایش که از میان سیلاب درآورده است و با خودش این سو و آن سو میبرد، از اوضاع میگوید: قرار بود ما را در اولویت بگذارند. دیگران که وسیله خانه شان خراب شده است، سخت دنبالش هستند. ما چه کنیم که عزیزمان را از دست دادیم؟ از آن روز دنبال دادگاه هستیم. وام ۱۰۰ میلیون تومان را ریختند، اما ۴ میلیونش را کم کردند. شما بگویید با ۹۶ تومان، من وسیله خانه بخرم یا رهن بدهم؟ اصلا اقساطش را چه کار کنم؟ من مستأجر مانده ام با دردهایم.
شوهرش حرفی نمیزند. ساکت است؛ مثل همان روزهای اول. همسایهها میگویند پیک موتوری بوده است و بعد از سیل، دیگر انگیزهای برای کار کردن ندارد.
صاحبخانه شان هم که ساکن طبقه بالا بوده، کنار ماست و مشکلاتش را این گونه شرح میدهد: بعضی مستأجرها وامشان را گرفته اند، اما خبری از وام صاحبخانهها نیست. دو هفته پیش که فرماندار آمد اینجا، قول داد ۱۰۰ تومان بلاعوض بدهد، اما نمیدانم چرا وام داده اند؟ صحبت از ۳۵۰ میلیون تومان هم کرد، اما آن را هم نمیدانیم چه شد. شوهر من هم کارگر است و با چندسر عائله توان پرداخت اقساط وام را نداریم.
دیواربه دیوارشان خانه آقای وارسته بوده که همسرش را از دست داده است. پیرمرد هم شکایت دارد: «خانهای به من داده اند که روی پشت بام یک آپارتمان است. هیچ امکاناتی ندارد. نه گاز دارد، نه آب بالا میآید. فقط یک چهاردیواری پانزده متری است.
دو هفته پیش که فرماندار آمد اینجا، قول داد ۱۰۰ تومان بلاعوض بدهد، اما نمیدانم چرا وام داده اند؟
همان هم یک ماهش رفته و دو ماه دیگر باید خانه را خالی کنیم. هنوز هیچ پولی نگرفته ام. هر بانکی رفتم، گفتند اسمت نیست. همه میگویند پول میدهیم ولی من چیزی ندیدم. خانه ام هم باید تخریب شود. سه تخته قالی ام هم در سیل گم شده است و نمیدانم کجا برده اند. همسایهها میگفتند که برایشان غذا میآورده اند ولی من چیزی نگرفتم».
سری به خانه موقتی اش میزنیم. ابتدای سپاه ۴۱ است. تا طبقه چهارم آسانسور دارد و طبقه اضافه را با پله بالا میرویم. اغلب اوقاتش را در خانه فرزندانش میگذراند. شش تکه وسیله اصلی خانه هم تحویل گرفته است، اما همگی گوشه اتاق هستند. از آن همه اسباب خانه اش، ماندهها تقریبا هیچ است.
اذان را گفته اند که به خیابان ۶۹ برمی گردیم، میان اهالی. آنها که بیرون مانده اند، دیگران را هم خبر میکنند. زن همسایه یک صندلی کوچک، جلوی در خانه گذاشته و بیرون نشسته است. برای دیدن خانه اش پرده را کنار میزند. همانی است که دو هفته پیش دیدیم.
وسایلی که گوشه خانه روی هم انبار کرده و دو پنکهای که داخل اتاق، روشن گذاشته است تا حمام را که نشست کرده، خشک کند و بتوانند تعمیرش کنند: «منتظرم وام بدهند تا بنایی را شروع کنیم. باید دیوارها را خشک کنیم که بشود دوباره سنگ کرد. نمیدانم این خانه چقدر خرج برمی دارد ولی هرچه باشد، بالاخره ما را از این آوارگی نجات میدهد».
همسایه دیگر علاوه بر اسباب خانه اش، جهیزیه پسرش را هم از دست داده، همه را آب و سیل گرفته است. فرشی را میان سالن خانه پهن کرده است و نشسته اند. میگوید: شبها میرویم زائرسرا. خانه بوی نم میدهد و نمیشود اینجا خوابید. اینجا دو ماه دیگر هم ساخته نمیشود. ۹۶ میلیون تومان را برای ما هم واریز کردند، اما برای واریز اقساط یک ماه هم استراحت ندادند. چون هنوز کاروزندگی نداریم، بگویید کاش صبر میکردند دو ماه بگذرد.
جلوی خانه اش نوار زرد خطر کشیده اند ولی کلید میاندازد تا دیوارها را نشانمان بدهد. طبقه همکف هم تخلیه کرده اند. خانه او و چهار فرزندش، اما طبقه بالا بوده است. دیوارهایش نم کشیده است و باید تخریب شود. مسکینی میگوید: من در این شهر غریبم و همسرم فوت کرده است.
بچه هایم را بردم ایلام گذاشتم و با یک فرزندم، اینجا آواره خانه مردم هستم. به هرجا سر زدم، امروزوفردا میکنند. زائرسرا هم نگرفتم. وامهایی که قرار است بدهند، وام احداثی است، درصورتی که برای خانه من کارشناسی تخریب، ثبت شده است. من هم آواره و بلاتکلیف هستم.
مرد جوان در خیابان نشسته است. پسر کوچکش هم همان حوالی توپ بازی میکند. خانه آنها هم وضعیت بدی دارد. رختخوابها را روی وسایل دیگر گذاشته اند تا خشک شود ولی جز فضایی برای نشستن یک نفر جای دیگری نیست. زن و بچههای دیگرش به قول خودش «با دعوا» هنوز در زائرسرا ساکن هستند؛ چون آنها هم باید آنجا را مثل بقیه ترک میکردند.
اهالی دیگر هم مشکلاتشان را میگویند؛ از مادری که ۲۵ روز است با دخترش در یک اتاق زندگی میکند و روزهای اول فرزندش به خاطر آلودگی آب و فضا بیمار شده بود تا مادری که هیچ کدام از اقلام زندگی به او و خانواده اش تعلق نگرفته است و همچنین مرد میان سالی که از خانواده هشت نفره اش میگوید و کارگریِ روزمرد تا نان هرروزه شان فراهم شود. آنها مالک خانهای هستند که تخریب شده و سیل آن را برده است، اما او هم مانند بقیه به وضعیت اعتراض دارد. هم وام میخواهد، هم هزینهای برای تأمین مخارج زندگی.
هنوز میان مردم هستیم که بیک زاده، مادر بنیامین و مشکات، به اهالی خبر میدهد: «از دفتر فرماندار زنگ زدند که فردا ملاقات مردمی است، بیایید مشکلاتتان را بگویید. هرچند نفر که خواستید، بیایید. فرماندار پاسخگوی همه است». باهم قرار میگذارند برای روز بعد.
پاسخ فرماندار به گلایه اهالی سپاه ۶۹
ساعتی از ملاقات مردمی محسن داوری، فرماندار مشهد، با شهروندان میگذرد که اهالی خیابان سپاه ۶۹ در سالن فرمانداری حاضر میشوند. مینشینند در جایگاه و فرماندار ایستاده، به حرفها و سروصداهایشان گوش میدهد و بارها پاسخ هایش را برای هرکدام تکرار میکند.
اینجا آواره خانه مردم هستم. به هرجا سر زدم، امروزوفردا میکنند
این جلسه بیش از یک ساعت طول میکشد.شاید چهل یا پنجاه نفری باشند؛ زن و مرد و کودک. جعفر رهبری یکی از آن هاست که قرار است به نمایندگی از دیگران، از فرماندار سؤال بپرسد؛ اگرچه این قرار تا پایان جلسه بارها شکسته میشود و هرکدام مشکل خودشان را میگویند.
داوری ابتدا درباره خانواده متوفیان توضیح میدهد: برای فوتیها خارج از قاعده ستاد بحران، کارهایی انجام خواهیم داد و قرار شده است به ازای هر نفر ۱۰۰ میلیون تومان بلاعوض بپردازیم. اما علت تأخیر این است که اگر مبلغ را به حساب فردی بریزیم، بعد از آن ورثه میتوانند ادعا کنند و ما زیرسؤال خواهیم رفت. از کسانی که فوتی داشتند، خواسته ایم مراحل انحصار وراثت را طی کنند. روزی که حکم را بیاورند، یک ساعت بعد، هزینه را به حسابشان واریز میکنیم.
مادر بچه ها| انحصار ورثه را گرفتیم و به دادگاه دادیم
فرماندار: برگه را بیاورید، به ازای هرکدام به میزان تعیین شده واریز میکنیم.
فرزند مرحوم زینب مرادی| چرا آستان قدس پاسخگوی ما نیست؟ خون مادر من ارزش ندارد؟ حتی به ما تسلیت هم نگفتند.
فرماندار| اگر شما تصادف کنید هم بعد از حادثه، کارشناس وضعیت را بررسی میکند و براساس نظر او خسارت پرداخت میشود. موضوع مقصر را، هم شما پیگیری کنید، هم ما پیگیر هستیم. دادگاه هم هست، میتوانید آن را هم دنبال کنید. ما بررسیهای مربوط به حوزه کاری خود را جدا انجام داده ایم.
مادر بچه ها| حاج آقا! ما شکایت کردیم، گفتند شش ماه تا دو سال طول میکشد. الان شما بگویید این چندوقت که گذشته است، تکلیف ما چیست؟
فرماندار| رئیس کل دادگستری هم مثل من ملاقات عمومی دارد؛ میتوانید در حوزه قضایی که من مسئولیتی در قبال آن ندارم، به ایشان مراجعه و صحبت کنید. اما من باید درباره سیل به شما پاسخگو باشم. ما گزارشمان را هم برای تهران فرستادیم، هم برای دستگاه قضایی. دستگاه قضا از ما خواسته است گزارش را بفرستیم. تعیین مقصر با آن هاست.
مادر بچه ها| بانک ما را صدا زده برای ۱۰۰ میلیون تومان وام. ۹۶ میلیون تومان روز شنبه به حساب ما واریز شده. گفتند با این پول که انگار برایشان از خون بچههای من زیادتر است، خانه رهن کنید که سه ماهه خانهای را که در آن ساکن هستید، میگیریم. من زندگی ام رفته، بچه هایم رفته اند، روانم رفته، این حرفهای زور را به ما نگویید. چرا همان اول ۴ میلیون را برداشتند؟ گفتند ودیعه مسکن است؟
فرماندار| بانک درست گفته است. ما به کسانی که منزلشان دچار مشکل شده است، درکنار کمکهای دیگر ۱۰۰ میلیون تومان هم خارج از قاعده کشور وام قرض الحسنه پرداخت میکنیم که خانه اجاره کنند. ضابطه اینکه به شما کمک کنیم، این است که من لیست بفرستم برود تهران، در آنجا بودجه ببینند و بعد از طی کلی مرحله و گذشت شش ماه تأیید کنند که من به شما همین ۱۰۰ میلیون تومان را پرداخت کنم ولی ما خارج از قاعده با کارهای خودمان کار بیشتری کردیم. اگر میگویید اشتباه است، من عذرخواهی کنم.
همسر مرحوم مرادی| در این مدت هیچ پولی دست من را نگرفته است.
فرماندار| مستأجری یا صاحبخانه؟
همسر مرحوم مرادی| صاحبخانه.
فرماندار| شما دو خانواده بنشینید، من کار شما را امروز پیگیری میکنم.
نماینده اهالی| آقای فرماندار! من از طرف مردم از شما چند سؤال دارم. اولویت ما همان طور که گفتید، خانوادههای داغ دیده هستند. دوم درباره وامی که برای خانهها درنظر گرفتید، بگویید آیا با ۱۰۰ میلیون یا درواقع با ۹۵ میلیونی که هنوز هم به صاحبخانهها داده نشده است، آیا میزان خسارت جبران میشود؟ ما از اقلام دیگر خسارت نخوردیم؟ چه صاحبخانه و چه مستأجر، اینها کارگر هستند.
فرماندار| نیازی نیست اینها را به من توضیح بدهید. من هم این مدت با شما زندگی کردم. اما درباره کسانی که وام گرفتند، ما قرار نیست خسارتی را که وارد شده است، به همان اندازه جبران کنیم. همکاری ما قاعده دارد. همین طور که شما نمیدانید ما چقدر بودجه و امکانات داریم. ما باید چند کار را انجام میدادیم که قانون برعهده ما گذاشته است. در مرحله اول باید از جنبه انسانی به اهالی کمک میکردیم که تاحدودی سرپا شوند.
یک بخش اقلام ضروری بوده است که ما مکلف بودیم آنها را با نظر کارشناسی تحویل بدهیم تا زندگی شما سرپا باشد. در هیچ جای کشور که قبلا سیل و زلزله آمده، دیده نشده است همه خسارت واردشده را به مردم بدهند. ما براساس ارزیابی بنیادمسکن، میزان خسارت خانهها را ثبت کردیم.
کمیته امداد امام خمینی (ره) هم تیم کارشناسی دارد و براساس آن مشخص کردند چه تعداد وسیله به چه کسی بدهند. اما منابع ما محدود است. آنهایی را که به عنوان مالک و مستأجر به ما معرفی شدند و در خیابان سپاه ۶۹ ساکن بوده اند، برای دریافت وام ۱۰۰ میلیون تومانی به بانک ملی معرفی کردیم. مشکل ضامن را هم گفتیم با سفته حل کنند. بیش از ۱۵۰ نفر شناسایی شده بودند که تا امروز ۴۷ نفر وامشان را دریافت کرده اند. برای ۱۹۶ نفر از کسانی که خودرو آنها دچار مشکل شده است و ارزیابی شده اند، تا ۵۰ میلیون تومان واریز شده است.
برخی اهالی| هنوز به حساب ما واریز نشده است.
فرماندار| حاضریم فیش را نشان بدهیم که برای ۱۹۶ نفر واریز شده است.
نماینده اهالی| هنوز از میان مردم این کوچه، کسی دریافت نکرده است. ما نمیدانیم این تعداد کجا هستند؟
فرماندار| بیش از دویست نفر را ارزیابی کرده ایم که برای این تعداد واریز شده است. برای هر تعداد کارشناسی شده است، به مرور پرداخت میشود.
نماینده اهالی| از کوچه ما حتی یک نفر نگرفته است.
فرماندار از همکارانش میخواهد که بررسی کنند آیا واریز شده است یا خیر که از آن میان، برخی اهالی میگویند هزینه خودرو به حسابشان واریز شده است.
فرماندار| چند نفر به خود من اطلاع دادند که دریافت کرده اند و تشکر کردند. براساس ارزیابی کارشناس بیمه، ۹۸ درصد کسانی که ارزیابی شدند، کمتر از ۵۰ میلیون خسارت دیده بودند که به حسابشان واریز کردیم. ولی دوسه درصدی هم بیش از ۱۰۰ میلیون تومان بودند. ما هم، چون منبعی نداشتیم، به اینها وام قرض الحسنه دادیم. برای ماشین کار هم آنان را به کمیته امداد معرفی کردیم تا وام بگیرند. تابه حال ۳۷ نفر معرفی شده اند.
اگر فردی در لیست نباشد، یعنی کارشناس تأیید نکرده است که نیازمند وام است. مثلا صاحبخانهای که در خانه خودش زندگی نمیکرده و ملکش را اجاره داده است، مشمول آن نمیشود. برای پرداخت هزینه بلاعوض به مالکان، فرایندی داریم که باید در سامانه کشوری ثبت شود.
با تهران صحبت کردیم، گفتند قبض را بدهید. برای پرداخت یک میلیون تا ۱۰۰ میلیون تومان بلاعوض برای تعمیر منزل مالکان. این مراحل را بدون شما پیگیری کردیم و تعارضها را گرفتیم. تا من این کارها را نکنم، نمیتوانم پولی بدهم. ما کارهای زیادی انجام دادیم، درحالی که شما قرار است یک شماره کدملی یا شماره شبا بدهید. بارها با شما تماس گرفتند و اعلام نکردید. اینها قانون است و بیشتر از اختیاراتم نمیتوانم بپردازم.
نماینده اهالی| برای بسته معیشتی که قرار بود بدهید چه کردید؟ برای ۲۵ روزی که این مردم در خیابانها هستند و از کار افتاده اند و جایی برای خوابیدن ندارند، زائرسرا هم مدام میخواهد آنان را بیرون کند؟
فرماندار| قرار نبوده است با بسته معیشتی زندگی کنند. هزینه معیشتی ۱۰ میلیون تومان بلاعوض بوده است و به حساب مالک و مستأجرانی واریز میشود که در محل ساکن هستند برای ضروریترین کارها. میگویید ۲۵روز گذشته، اما اگر بیش از این هم بگذرد، تا من ظرفیت را ایجاد نکنم و پولی نگیرم، نمیتوانم چیزی پرداخت کنم.
میدانم این پول در مقابل خسارت شما چیزی نیست، اما اعتبار دیگری دارم. من درحال پیگیری هستم. همین طور که هزینه خودرو را واریز کردم و وام مستأجران را، این را هم واریز خواهم کرد. مثل وام ۹۵ میلیونی صاحبخانه ها، کار یک روز و دو روز نیست. باید لیست کامل بشود، شماره کنتور برق ثبت شود و تا کار مطابقتها انجام نشود، هزینهای پرداخت نخواهد شد.
هزینه معیشتی ۱۰ میلیون تومان بلاعوض بوده است و به حساب مالک و مستأجرانی واریز میشود که در محل ساکن هستند
من اینجا هستم تا کارهای شما را به سرانجام برسانم. توانایی من این است و شما هم صبر کنید. تا من سامانه را تکمیل نکنم و مراحل پیش نرود، پول به حساب من نمیآید، حتی اگر یک کدملی هم اشتباه باشد، واریز نمیشود. اگر به مقامات بالاتر هم مراجعه کنید، استانداری هم همین است؛ چون قاعده این است که درحال پشت سر گذاشتنش هستیم.
نماینده اهالی| زمان بدهید آقای فرماندار! تا کی؟
فرماندار| روزی نیست که من جلسه نگذارم و درباره مشکلات شما صحبت نکنم. کاری که در توانم هست، انجام میدهم. اگر من یک روز پیگیری نکردم، چه بخواهید و چه نخواهید، پیش خدا مسئول هستم. من این چند کار را که گفتم، میتوانم انجام بدهم. ۱۰ میلیون تومان بسته معیشتی تا دو یا سه روز دیگر واریز میشود.
خسارت خودروها هم همین طور. درباره هزینه بلاعوض مالکان، پیگیری با تهران را ادامه میدهیم. درعین حال یک وام ۳۵۰ میلیون تومانی روستایی هم هست که درحال پیگیری هستم تا شاید بتوانم برای شما مجوز پرداختش را بگیرم.
نماینده اهالی| برای آینده چه برنامهای دارید تا دوباره سیل و خرابی به بار نیاید؟
فرماندار| نه فقط در منطقه شما بلکه در همه نقاط شهر در حال ارزیابی کانالها هستند که اصلاح شود.
صحبتهای مردم خیابان سپاه ۶۹ تمامی ندارد، اما ملاقات عمومی با شهروندان دیگر آغاز میشود.
* این گزارش پنجشنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۳۹ روزنامه شهرآرا صفحه گزارش چاپ شده است.